کانال اندیشه‌ورزی

ساخت وبلاگ
«و کسانی را که به جای خداوند می‌پرستند دشنام ندهید، که از سر دشمنی و نادانی خداوند را دشنام می‌دهند؛ بدین‌سان عمل هر امتی را در چشم‌شان آراستیم؛ سپس بازگشت‌شان به سوی پروردگارشان است و او ایشان را از ]حقیقت[ کار و کردارشان آگاه می‌سازد.» (انعام: 108)   یادداشت‌ها:‌ ـ قرآن. ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان. کانال اندیشه‌ورزی...
ما را در سایت کانال اندیشه‌ورزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mandishehvarzig بازدید : 126 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 7:27

شهید مطهری می‌نویسد: «طه حسین، ادیب و نویسنده معروف مصری معاصر، در کتاب ”علی و بنوه“ داستان مردی را نقل می‌کند که در جریان جنگ جمل دچار تردید می‌شود، با خود می‌گوید چطور ممکن است شخصیت‌هایی از طراز طلحه و زبیر برخطا باشند؟!‌ درد دل خود را با خود علی (ع) در میان می‌گذارد و از خود علی می‌پرسد که مگر ممکن است چنین شخصیت‌های عظیمِ بی‌سابقه‌ای بر خطا روند؟ علی به او می‌فرماید: ]متن عربی[؛ تو سخت در اشتباه‌ای، تو کار واژگونه‌ای کرده‌ای. تو به جای اینکه حق و باطل را مقیاس عظمت و حقارت شخصیت‌ها قرار دهی، عظمت‌ها و حقارت‌ها را که قبلاً با پندار خود فرض کرده‌ای مقیاس حق و باطل قرار داده‌ای. تو می‌خواهی حق را با مقیاس افراد بشناسی! برعکس رفتار کن. اول خود حق را بشناس، آن‌وقت اهل حق را خواهی شناخت؛ خود باطل را بشناس، آن‌وقت اهل باطل را خواهی شناخت. آن‌وقت دیگر اهمیت نمی‌دهی که چه کسی طرفدار حق است و چه کسی طرفدار باطل. و از خطابودن آن شخصیت‌ها در شگفت و تردید نخواهی بود. طه حسین پس از نقل جمله‌های بالا می‌گوید: ”من پس از وحی و سخن خدا جوابی پرجلال‌تر و شیواتر از این جواب ندیده و نمی‌شناسم.“» (مطهری، 1353: 34 ــ 35) یادداشت‌ها: ـ مطهری، مرتضی. (1353). سیری در نهج‌البلاغه. چاپ ؟. تهران: انتشارات صدرا. کانال اندیشه‌ورزی...
ما را در سایت کانال اندیشه‌ورزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mandishehvarzig بازدید : 148 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 7:27

  محمد اسفندیاری می‌نویسد: «شخصیت‌گرایی همان غلو است، و شخصیت‌گرا کسی است که درباره فردی مبالغه می‌کند و فضایل و کراماتی برای او می‌تراشد، و یا قول و فعل شخصی او را عین دلیل می‌داند و او را معیار حق و باطل می‌شمارد و مبرّا از هر اشتباه و برتر از نقد. احادیث در نفی شخصیت‌گرایی فراوان است و ما از آن همه، حدیثی را از امیرالمؤمنین می‌آوریم که خطاب به کسی که در جنگ جمل سرگردان بود و نمی‌توانست باور کند عایشه و طلحه و زبیر در اشتباه‌اند فرمود: ”]متن عربی[؛ حق و باطل به بزرگی مردان معلوم نمی‌شود. حق را بشناس تا اهل حق را بشناسی، و باطل را بشناس تا اهل باطل را بشناسی“ ]انساب‌الاشراف، ج 2، ص 183[ از این حدیث می‌آموزیم که هیچ‌گاه بزرگان معیار حق و باطل نیستند. معیار، حقیقت است، نه این یا آن شخصیت.» (اسفندیاری، 1395: 126 ــ 127) «عامه مردم سخت شخصیت‌گرایند و به هر شخصی که بگرایند برایش افسانه‌ها می‌پردازند و از او اسطوره می‌سازند. راست گفته‌اند که: ”پیر نمی‌پرد، مریدان می‌پرانند.“ ]”امثال و حکم“ دهخدا، ج 1، ص 521[ نقل کرده‌اند که به سهل بن عبدالله تستری گفتند: ”می‌گویند که تو بر سر آب می‌روی.“ گفت: ”از مؤذن این مسجد بپرس که وی مردی راستگوی است.“ چون از او پرسیدند، گفت: ”من این ندانم؛ لکن در این روزها در حوضی درآمد تا غسلی آرد. در حوض افتاد که اگر من نبودمی در آنجا بمردی.“ ]تذکرة‌الاو کانال اندیشه‌ورزی...
ما را در سایت کانال اندیشه‌ورزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mandishehvarzig بازدید : 127 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 7:27

«و ما تو را جز مایه رحمت برای جهانیان نفرستاده‌ایم.» (انبیا: 107)   یادداشت‌ها:‌ ـ قرآن. ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی (1386). تهران: انتشارات دوستان. کانال اندیشه‌ورزی...
ما را در سایت کانال اندیشه‌ورزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mandishehvarzig بازدید : 128 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 7:27

 شهید مطهری می‌نویسد: «مؤمن و مسلمان واقعی از نظر علم‌جویی و حقیقت‌طلبی نباید اهمیت بدهد که حقیقت را و علم و حکمت را در نزد چه کسی می‌یابد؟‌ آیا آن کس که این گنج را در اختیار دارد هم‌وطن اوست یا نه، هم‌کیش اوست یا هم‌کیش او نیست؟‌ آیا سیاه‌پوست است یا سفیدپوست؟ به هیچ یک از این امور اهمیت نمی‌دهد، فقط به این اهمیت می‌دهد که آیا آنچه در نزد او هست حقیقت است یا حقیقت نیست.» (مطهری، 1385: 221)   یادداشت‌ها: ـ مطهری، مرتضی (1385). حکمت‌ها و اندرزها. جلد 1. چاپ بیستم. تهران: انتشارات صدرا. کانال اندیشه‌ورزی...
ما را در سایت کانال اندیشه‌ورزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mandishehvarzig بازدید : 118 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 7:27

 امیرالمؤمنین (ع): «حکمت گمشده مؤمن است؛ حکمت را فراگیر، هرچند از منافقان باشد.» (نهج‌البلاغه: حکمت 80) «حکمت را هرکجا که باشد فراگیر؛ گاهی حکمت در سینهٔ منافق است و بی‌تابی کند تا بیرون آمده و با همدمانش در سینهٔ مؤمن آرام گیرد.» (همان: حکمت 79) یادداشت‌ها: ـ نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی (1386). تهران: قدر ولایت. کانال اندیشه‌ورزی...
ما را در سایت کانال اندیشه‌ورزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mandishehvarzig بازدید : 134 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 7:27

مصطفی ملکیان می‌گوید: «دین همای سعادتی نیست که بر بام خانه من نشسته باشد و بر بام خانه دیگری نه؛ بلکه سیمرغی است که همگان باید در طلبش تا کوه قاف پرس‌وجو و تک‌وپو کنیم. متدیّن کسی نیست که خود را مالکحقیقت و حقیقت را ملکِ طلق خود می‌پندارد، بلکه کسی است که خود را طالب حقیقت می‌بیند.» (ملکیان، روزنامه خرداد؛ شماره ۲۵۳: ۱۳۷۸؛ به نقل از صدانت) متن کامل این جستار را می‌توانید در سایت صدانت بخوانید.   یادداشت‌ها: ـ ملکیان، مصطفی. (1378). آفات جامعه دینی، روزه‌داری و عبادات. تهران: روزنامه خرداد (شماره 253؛ 29مهر 1378). ـ صدانت (دسترسی در 1396/9/16) کانال اندیشه‌ورزی...
ما را در سایت کانال اندیشه‌ورزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mandishehvarzig بازدید : 120 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 7:27

آیت‌الله محمدهادی معرفت می‌نویسد: «قرآن و هر کتاب آسمانی، چون از جهان غیب پیام آورده‌اند، ناگزیر از آن جهان شمه‌ای بازگو کرده‌اند. البته، این واژه‌ها و الفاظی که برای توصیف جهان غیب به کار رفته ]است[ برای مفاهیمی وضع شده‌اند که متناسب با عالَم حسّ و شهود است و نمی‌توانند بازگوکننده مفاهیمی باشند که در سرای غیب جریان دارد. علاوه ]بر این[، ابزار درک ساکنین این جهان، چه ظاهری (حواسّ خمس ]=حس‌های پنج‌گانه[) و چه باطنی (عقل و اندیشه)، برای درک و دریافت مفاهیم عالَم شهود و متناسب با آن ساخته شده و از درک کامل مفاهیمی از سنخ دیگر ناتوان‌اند. از این رو است که در گزاره‌های کتب آسمانی درباره مفاهیم غیبی از استعاره، تشبیه و ]...[ مجاز و کنایه استفاده شده ]است[ تا به گونه‌ای تقریبی و از باب تشبیه نامحسوس به محسوس گزارش کنند. این شیوهٔ متعارفی است که در این گونه تشبیه‌ها به تشبیه بسنده می‌شود و بیان یا درک تحقیقی ــ با این وصف ــ امکان‌پذیر نیست. مثلاً، از مراتب و تنوع نیروهایی که در اختیار فرشتگان (که مدبّرات اَمرند ]نازعات: 5[) قرار دارد به ”اَجنحه؛ بال‌ها“ تعبیر شده است، زیرا بال وسیله پرواز است و کاربرد آن در نیروهایی که امکانات کار را فراهم می‌کنند متعارف می‌باشد. بال و بازو، هر دو، در این مفهوم کاربرد دارند و مفهوم حقیقی هیچ‌یک مقصود نیست. همچنین است موقعی که از حور و قصور و اَشجار کانال اندیشه‌ورزی...
ما را در سایت کانال اندیشه‌ورزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mandishehvarzig بازدید : 136 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 7:27

محمد اسفندیاری می‌نویسد: «تعصب به معنای حمایت و جانبداری از کسی یا چیزی، به علت وابستگی به آن است؛ مانند وابستگی اندام‌ها و مغز از طریق رشتهٔ اعصاب. بنابراین هیچ‌کس خالی از تعصب نیست و هر انسانی وابسته به خانواده‌ای و کشوری و یا عقیده‌ و دینی است و از آن حمایت می‌کند. اما این همه مذمتی که از تعصب شده ]است[ به این معنای آن نیست، بلکه مقصود این است که آدمی به علت وابستگی به کسی یا چیزی، در حمایت از آن، از مسیر انصاف (حقیقت و عدالت) خارج شود. این تعریف از تعصب در حدیثی از امام سجاد (ع) آمده است: ”تعصبی که دارندهٔ آن گناهکار می‌شود این است که کسی بدان قوم خود را از نیکان قوم دیگر بهتر بداند. تعصب این نیست که کسی قوم خود را دوست بدارد، بلکه آن است که آنها را در ظلم‌شان یاری دهد. ]الاصول من الکافی، ج 2، ص 233[“ گاهی ممکن است آنچه مورد حمایت قرار گیرد حق باشد، اما دفاع از آن به شیوه‌ای مذموم باشد. متعلَّق تعصب لزوماً باطل نیست و چه بسا از عقیده‌ای درست متعصبانه دفاع شود. تعصب سوء تبلیغ است و هر عقیده‌ای که با تعصب از آن دفاع شده تخریب گردیده است. یکی از شیوه‌های غلط در دفاع از عقیده‌ای دقاعِ متعصبانه است. یک متعصب چنان عقیده‌اش را خراب می‌کند که صد مهاجم نمی‌تواند. متعصب بیش از آنکه مردم را به عقیده‌ای جذب کند، از آن گریزان می‌کند. گاهی آنها که به یکدیگر نزدیک‌ترند بیشتر علیه ه کانال اندیشه‌ورزی...
ما را در سایت کانال اندیشه‌ورزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mandishehvarzig بازدید : 131 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 7:27

محمد اسفندیاری می‌نویسد: «از آنجا که تعصب ذومراتب است و شدت و ضعف دارد، هر متعصبی لزوماً همه ویژگی‌های اهل تعصب را ندارد، و در هر ویژگی نیز لزوماً افراطی نیست. برخی از ویژگی‌های متعصبین، که در میان بسیاری از ایشان مشترک است، بدین شرح است: 1. رابطه‌گرایی نخستین کاری که متعصب می‌کند تقسیم همگان به خودی و غیرخودی است: آنها که همفکرند و آنها که ناهمفکر. آنها که با من در یک گروه‌اند و آنها که در گروه دیگر. ]...[ در جانبداری از هفکران به هر وسیله‌ای چنگ می‌زند و در نقد ناهمفکران به هر بهانه‌ای می‌آویزد. برای خودی‌ها امتیازاتی برمی‌سازد و امتیازات غیرخودی‌ها را نمی‌بیند. ]...[ متعصب حق را از دیگران نمی‌پذیرد و باطل را از خودی‌ها می‌پذیرد. به سخنگو می‌نگرد، نه سخن. کننده را می‌بیند، نه کار را. 2. عقیده‌پرستی متعصب همه چیز را فدای عقیده‌اش می‌کند و آن را عزیزتر از حقیقت می‌داند. ممکن است گفته شود هر کسی عقیده‌اش را حق می‌داند. آری، اما انسان آزاده، اگر دریابد عقیده‌اش نادرست است، از آن دست برمی‌دارد و تن به حقیقت می‌دهد. حال اینکه متعصب در تعارض میان عقیدت و حقیقت، جانب عقیده را می‌گیرد و حقیقت را پایمال می‌کند. ]...[ 3. نقدناپذیری متعصب نقدناپذیر است و با کوچک‌ترین خرده‌گیری واکنش نشان می‌دهد و در لاک دفاع فرو می‌رود. گفت‌وگو نمی‌کند، تک‌گویی می‌کند. گوش نیست، زبان است. هر انتقادی کانال اندیشه‌ورزی...
ما را در سایت کانال اندیشه‌ورزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mandishehvarzig بازدید : 129 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 7:27